معرفی کتاب پدران غایب
تاریخ ثبت: 1394/05/29
کتاب پذزان عایب به تفصیل مشکلات مردان را مورد بررسی قرار داده است
پدران غایب
تهیه: سید ساجد متولیان
گای کارنو (Guy Corneau) رواندرمانگر یونگی، اهل کانادا (متولد 1951 در کبک) و دانشآموخته موسسه کارل گوستاو یونگ در زوریخ است. او در سال 1989 کتاب خود با عنوان پدران غایب (به فرانسوی: Pèremanquant, fils manqué) را منتشر کرد که به یکی از پرفروشترین کتب فرانسوی زبان تبدیل و به بیش از دوازده زبان زنده دنیا ترجمه شد. او در این کتاب به مشکلات روانی مردان به ویژه مردانی که از رابطه خوبی با پدران خویش بهرهمند نبودهاند پرداخته و راههایی برای شفای زخمهای روانی این دسته از مردان ارائه کرده است.
خواندن این کتاب به همه کسانی که میخواهند به تمامیت مردانگی خود دست یابند، کمکهای فوقالعادهای میکند. همچنین کسانی که فرزند پسر دارند و یا معلمان و مربیانی هستند که با پسران سر و کار دارند، حرفهای متفاوتی را در این کتاب برای تأثیرگذاری بیشتر بر زندگی آنان خواهند یافت. مسائلی همچون شکاک بودن، رفتارهای پرخطر، تمایل به خودکشی، اعتیاد به مواد مخدر، مشکلات و انحرافات جنسی و رفتارهای ضداجتماعی (که گواه آن تعداد بیشتر مردان حاضر در زندانهاست)، عدم داشتن جاهطلبی و اقتدار و عدم توازن در پذیرش مسئولیت زندگی، ناشی از غیبت پدران در زندگی پسران است. این موضوعات و دهها مسألهی دیگر از جمله مواردی است که گای کارنو در این کتاب به طرح آنها میپردازد و راهکارهای عبور از آنها را ارائه میدهد.
ترجمه فارسی کتاب پدران غایب توسط بنیاد فرهنگ زندگی منتشر شده است. در اینجا گزیدههای از این کتاب ارزنده را آوردهایم:
عنوان کتاب: پدران غایب
نویسنده: گای کارنو
مترجم: فرشید قهرمانی
انتشارات: بنیاد فرهنگ زندگی
نوبت چاپ: چاپ اول، 1393
لینک در پایگاه خانه کتاب: http://ketab.org.ir/bookview.aspx?bookid=1922420
*****************************************************8
فهرست مطالب
فصل اول: پدر غایب
فصل دوم: پسران گم شده
فصل سوم: ترس از صمیمیت
فصل چهارم: خشونت سرکوب شده
فصل پنجم: خون پدر
فصل ششم: افسردگی سودمند
فصل هفتم: شکستن سکوت
*****************************************
- در این کتاب قصد ندارم از پدر و مادرها انتقاد کنم. روی سخن من با سکوتی است که همهی ما را فرا گرفته است. نقش فرزندان پسر در دنیای امروز شکستن این سکوت است. هر جا مشکلی و بینظمیای وجود دارد، روح حقیقت پنهان شده است؛ این روح پنهان مایهی عذاب و ناراحتی مردان در دنیای امروز است. ما امروزه بیش از هر زمان دیگری نیازمند تغییر هستیم.
- مردان امروزی برای نشان دادن پتانسیلهای مردانه به پدران شان فرصتهای زیادی ندادند. از شروع عصر صنعت، ارتباط میان پدران و پسران کم و کمتر شده است. به نظر میرسد پسران امروزی دیگر نیازی به حضور پدرانشان ندارند و پدران امروزی شخصیتهایی بیچارهاند که در دام سرنوشت، بی حاصل دست و پا میزنند. پدران احساس میکنند در خلایی گرفتار شدهاند و این مسأله هر چه بیشتر به بحران هویت مردانه دامن میزند.
- «پدران غایب» واژهای است که معنایی گسترده دارد. معنای این واژه شامل غیبت فیزیکی و روانی پدران است و غیبت روحی و احساسی آنها را هم در برمیگیرد. این واژه همچنین بر این نکته دلالت دارد که تجسم حضور پدرانی که از نظر فیزیکی غیبت ندارند به شکلی عمل میکند که غیرقابل قبول است.
- پسری که از تأیید پدرش و امنیت حضور او محروم است، نمیتواند به طور کامل و به درستی وارد مرحلهی بلوغ و مردانگی شود. ممکن است پسر به قدری خود را مشمئزکننده بیابد که کاملاً هویت مردانهاش را انکار کند. به این شکل پسر نه تنها پدرش را فردی حقیر میداند، بلکه سعی میکند به هر شکل ممکن شباهت و همانندیاش به او را انکار کند.
- زنان خود به خود صاحب هویت جنسی خویش هستند، در حالی که هویت جنسی مردان باید ساخته شود.برای مردان تغییرات طبیعی باید با روندی آموزشی همراه شود تا از مرحلهی همسانسازی با مادر گذر کنند.
- پدر به فرزند کمک میکند تا ساختاری درونی را شکل ببخشد. به عبارت روشنتر حضور او باعث میشود کودک، به ویژه فرزند پسر، پرخاشگری (تأیید خود و ظرفیت دفاع از خود)، جنسیت مردانه، احساس کندوکاو، دیدگاهش نسبت به جهان یا استعداد تجرید و عینیت بخشیدن را در وجودش توسعه دهد. پدر همچنین به فرزندش چه پسر و چه دختر کمک میکند از دنیای خانوادگی به دنیای اجتماعی گذر کند؛ اگر چه مادر نیز نقشی به سزا در پوشش دادن این شکاف دارد.
- پدر نامناسب پدری است که رفتارهایی غیرقابل قبول نسبت به فرزندش دارد. برخی از این رفتارها عبارتند از: غیبت طولانیمدت، بیتوجهی به نیاز فرزند برای دریافت محبت و علاقه، تهدید به ترک خانواده، القای تقصیر به فرزند توسط پدر و چسبندگی پدر به کودک (مانند پدر الکلی). رفتارهایی این چنینی از طرف پدران باعث میشود، پسران اعتماد بنفس نداشته باشند، ترسو و کمرو بار بیایند و با سازگاری در شرایط جدید مشکل داشته باشند. در چنین حالتهایی پسران نابالغ و وابسته باقی میمانند و در شرایط سخت دچار اضطراب، افسردگی، تشویش ذهنی، وسواس و ترس میشوند. چنین پسرانی تمایل دارند خشم خود را سرکوب کنند و نیازشان به عشق ممکن است به شکلهای عجیبی مانند تلاش ناموفق برای خودکشی، فرار از خانه، بیماریهای دروغین و غیره بروز کند.
- در فرهنگ ما مرد بودن یعنی «نشان ندان احساسات و هیجانات». به این شکل مردانگی به صورت منفی تعریف میشود. مردانگی به این شکل یعنی گریه نکردن، گوش ندادن به خود، صحبت نکردن درباره احساسها و مانند زنان به نظر نرسیدن. به عبارت دیگر هویت مردانهی ما یعنی ابراز نکردن آنچه به بدن و احساسات مان مربوط میشود.
- هنگامی که مردی هویت خود را در مادرش مییابد، با ناخودآگاهش در ارتباط باقی میماند و این یعنی از خواستهها و هوسهای آنیاش پیروی میکند. به عبارت دیگر مردی که هویت خود را در مادرش یافته به فردیت خود دسترسی نخواهد داشت. به این شکل او تحت اختیار ناخودآگاهش خواهد بود و از اجتماعی که در آن زندگی میکند، تبعیت خواهد کرد. این یعنی او از درون تحت سلطهی «عقدهی مادر» خواهد بود.
- عقده نوعی درونیسازی رابطهای است که با کسی داشتهایم. عقدهها به ما نمیگویند که پدر و مادر ما در حقیقت چگونه بودند، بلکه درباره ارتباط ما با آنها صحبت میکنند. این رابطه تشکیل شده از عناصر زیادی است که ارتباطی با شخصیت پدر و مادرمان ندارد.
- نبود پدر باعث شکل نگرفتن ساختاری درونی در کودک میشود و این یعنی حالت منفی عقدهی پدر. فردی با حالتی منفی از عقدهی پدر احساس نمیکند که ساختاری درونی دارد. ایدههای او در هم و برهم است، با هدفگذاری مشکل دارد، نمیتواند انتخاب کند، نمیداند چه چیزی برایش خوب است و نیازهایش را درک نمیکند. برای او همه چیز در هم ریخته است؛ عشق و منطق، میل جنسی و نیاز ساده به محبت.
- هر چه مردی در درون احساس شکنندگی بیشتری داشته باشد، بیشتر سعی خواهد کرد پوستهای بیرونی برای خود درست کند تا از این شکنندگی جلوگیری کند. این پوسته ممکن است شکل عضلات قوی یا شکمی بیرون آمده را به خود بگیرد. با این جبرانها و فرارهای بیرونی، پسران گم شده تلاش میکنند نیاز خود به عشق و درک و نوازش شدن را نادیده بگیرند.
- نوجوان ابدی نمایانگر توان خلاقی است که همهی ما در درون از آن برخورداریم. این بخش از وجود ما نمیتواند هر چیز را همان طور که هست بپذیرد. نوجوان ابدی ما را وادار به حرکت میکند و ما را تشویق میکند که آزوهای بزرگ داشته باشیم. خدا میداند که همهی ما به رؤیا دیدن نیاز داریم. رؤیاها منشأ تمامی تغییرات بزرگ بودهاند. مشکل بزرگ ما این است که پس از رؤیا دیدن هیچ حرکتی نکنیم و فقط گرفتار رؤیاهایمان باشیم. این تلهای است که خیلی وقتها نوجوان ابدی گرفتارش میشود.
- نقش پدر در تشرفهای آیینی در قبایل مختلف، معنی دادن به رنجها و دردهاست. قطع عضوی که به این شکل توسط پدر انجام میشود، بخش جداناپذیری از این مراسم است. مردان جوان یاد میگیرند که درد را تحمل کنند و آن را تربیت و رام کنند و به این شکل در دنیای مردان پذیرفته شوند. زخمهایی که پدر عملاً در بدن پسرش ایجاد میکند، نمادی است از رنجهای زندگی و همین نکنه اهمیتی اسطورهای به این رنجها میدهد.
- نبود تأیید پدران باعث تاامنی در هویت جنسی پسران خواهد شد. این ناامنی در جستجوی آینهای برای تأیید مردانگی در چشم زنان ریشه دارد. هنگامی که مردی اعلام میکند دچار کمبود زن شده است، ممکن است به صورت ناخودآگاه در حال اعلام این نکته باشد که دچار کمبود مردانگی شده است.
- هرزهنگاری و تماشاگری جنسی در مردان، نشاندهندهی ترس از نزدیکی و صمیمیت است. تماشاگری جنسی، درگیر شدن در رابطهی جنسی از راه دور و به صورت پنهان است. درست مثل زنانی که علاقمند به داستانهای عشقی هستند، مردانی که مشغول هرزهنگاری میشوند، میان خود و واقعیت جنس مخالف فاصله ایجاد میکنند.
- ما مردها دوست نداریم نشان گذر عمر و بارداری را در بدن کسانی که دوست میداریم ببینیم. ما دوست داریم آینههای بازتاب دهندهی مردانگیمان برای همیشه بینقص باشند نا مشکلات و مسائل ما را پنهان کنند. انتظار داریم زنها ایدهآل و قابل تعمیر باشند و در عین حال از آنها می خواهیم زخمها، شکمهای گنده، بوی عرق، ته ریش، سرهای کچل و لباسهای شلختهمان را تحمل کنند و بپذیرند.
- مردان امروزی گاهی خود را در موقعیتی گرفتار میبینند که غیبت پدر باعث شده است تماس خود را با خشونت طبیعیشان از دست بدهند و توانایی کنترل آن را نداشته باشند. به همین دلیل است که این مردان از وجه مردانگی خود نفرت دارند. از دست دادن این ارزشهای مردانه به نوعی اخته شدن به حساب میآید و باعث تمامی مشکلات درونی میشود.
- مرد تا زمانی که به انرژیهای رام نشده و خام خود دسترسی پیدا نکرده و از جنگیدن و دفاع از وجود خود لذت نبرده است، مرد نمیشود. تنها در این صورت است که او میتواند خشونت کورش را به قدرت تعهد تبدیل کند، تنشها را مدیریت کند و تصمیماتی سخت بگیرد.
- ما در جامعهای برونگرا زندگی میکنیم که به تنهایی و سکوت ارزش زیادی نمیدهد. ما دائماً در حال پر کردن درون خود با مکالمات، فیلمها و برنامههای رادیویی و تلویزیونی هستیم. ما در حالی که تشنگی فرهنگی و سیاسی داریم و دائماً در حال جذب اطلاعات و به دنبال تفریح هستیم، همواره نگرانیم چیزی مهم را از دست بدهیم. ما خود را با آنچه در دسترسمان است خفه میکنیم تا مبادا با خودمان تنها باشیم.
- راهی که به احساس مسئولیت ختم میشود راهی است که به آزادی میانجامد. هنگامی که فردی دیگران را مسئول مشکلاتش نمیداند، دنیایی جدید به رویش گشوده میشود. درک و پذیرش خود، او را برای پذیرفتن نتایج کارهایش آماده میسازد. او دیگر نیازی ندارد که از دیگران خواهش کند تا درکش کنند.
- درس بزرگی که میتوان از سایه (منظور وجوه سرکوب شده روان است) گرفت، تحمل و بردباری است. انسان با کشف مشکلات و ایرادهای خود در مقابل مشکلات و ایرادهای دیگران بردبارتر میشود. انسان با کشف نیاز به درک و توجه، بهتر میتواند دیگران را درک کند و توجهی که نیاز دارند را در اختیارشان قرار دهد.
- هدف درمان کشف دنیای روان است. این فرآیند کشف به بیمار کمک میکند از ماهیت طبیعی وجودش راضی و خوشحال باشد. هدف درمان برای بیمار این است که با خودش در ارتباط قرار بگیرد. درمان برای رسیدن به کمال نیست. تغییر دادن هر آنچه میخواهیم نیز عملی نیست. اگر چه پیشرفت و رشد مهم است، اما مهمترین نکته در رشد این است که فرد خود را همانگونه که هست، دوست بدارد. دوست داشتن خود به این شکل نیاز به تغییر نگرشها دارد تا تغییر رفتار. رفتارهای ما نشاندهنده چیزی است که در درونمان میگذرد. هنگامی که از درون تغییر کنیم، رفتارهای بیرونیمان نیز تغییر خواهند کرد.
- سکوت پدرانمان به سکوت ما تبدیل شده است. این سکوت به ما القا شده است. باید کاری بکنیم که این سکوت به پسرانمان منتقل نشود. چالشی که مردان امروزی با آن روبرو هستند، شکستن زنجیرهی این سکوت سنتی است. احتمالاً این انقلابیترین کاری است که میتوانیم انجام دهیم.
- برای تغییر باید دوباره صاحب احساسات و عواطف و بدنمان شویم. دگرگونی ما از شناخت و درک غرایزمان حاصل میشود. باید دوباره یاد بگیریم به غرایز درونیمان اطمینان کنیم. باید توهم غرورآفرین کنترل را که به ستم و استثمار موجودات دیگر روی زمین منجر میشود، فراموش کنیم.
منبع خبر: تعداد بازدید: تعداد مطالعه: 7015